درد زمونه

يکشنبه 25 تير 1396
9:52
شاعر:علی ناصری

خداياجزدرد و غم هيچی نمونده کنارم

کي عزرائل مياد و ميگه تمومه کارم

ديگه نميخوام تو اين دنيا زنده باشم

کاش مرگم بياد و ازاين غصه ها رهاشم

نميخوام ديگه قلم و ورق باشه تودستام

نميخوام گونه هام خيس بشه از اشکام

وقتي تو اين دنياکسی نيست محرم حرفام

وقتی ازپيشم رفته طبيب همه ی دردام

اين روز هاي غم و غصه ميخوام نباشه

روزهايي که زندگي منو ازهم ميپاشه

نميخوام زنده باشم وقتی دلم پر ازخونه

وقتی هيچي پيشم نيست جزدردزمونه

تواين دنيازنده باشم که چی بشه چيکارکنم

بشينم توي اتاق تاريک و نگاه به ديوارکنم

ديگه نميخوام باشم تواين زمونه ی پر ازدرد

ببين چی بودم و زمونه باهام چيکارکرد

منبع: www.A l i n a s e r i .i r


کانال جدیدترین اشعار,جملات و عکس نوشته های

علی ناصری جهت عضوشدن اینجا کلیک کنید

جهت مشاهده اشعاربیشتر اینجا کلیک کنید


[ بازدید : 852 ] [ امتیاز : 3 ] [ نظر شما :
]
نام :
ایمیل :
آدرس وب سایت :
متن :
:) :( ;) :D ;)) :X :? :P :* =(( :O @};- :B /:) =D> :S
کد امنیتی : ریست تصویر
تمامی حقوق این وب سایت متعلق به علی ناصری شاعر و ترانه سراه است. || طراح قالب avazak.ir
ساخت وبلاگ تالار مشاور گروپ لیزر فوتونا بلیط هواپیما تهران بندرعباس اسپیس تجهیزات عقد و عروسی تعمیر کاتالیزور تعمیرات تخصصی آیفون درمان قطعی خروپف اسپیس فریم اجاره اسپیس گلچین کلاه کاسکت تجهیزات نمازخانه مجله مثبت زندگی سبد پلاستیکی خرید وسایل شهربازی تولید کننده دیگ بخار تجهیزات آشپزخانه صنعتی پارچه برزنت مجله زندگی بهتر تعمیر ماشین شارژی نوار خطر خرید نایلون حبابدار نایلون حبابدار خرید استند فلزی خرید نظم دهنده لباس خرید بک لینک خرید آنتی ویروس
بستن تبلیغات [X]